جدول جو
جدول جو

معنی توقی جستن - جستجوی لغت در جدول جو

توقی جستن(اِ کَ دَ)
دوری جستن. اجتناب کردن. حذر کردن: و از غائلۀ فتن به خشوع و خضوع توقی جست. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ کَ دَ / دِ شُ دَ)
توشه خواستن. طلب توشه و زاد کردن:
از او توشه جست آن زمان شهریار
بدو گفت سالار، کای نامدار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ وَ دَ)
نزدیکی جستن به چیزی یا به کسی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اَفْ دَ شَتَ)
توفیق خواستن. طلب موفقیت و کامیابی کردن:
از خدا جوئیم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب.
مولوی.
رجوع به توفیق و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(خِ / خَ مَ)
بالاتر رفتن و بالاتر شدن. (ناظم الاطباء). برتری جستن. غلبه یافتن. تفوق یافتن. رجوع به تفوق و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ بَ تَ)
ستیزه خواستن. جنگجویی. درشتی کردن:
بدین مایه لشکر تو تندی مجوی
به تیزی به پیش دلیران مپوی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ گَ تَ)
استرزاق. (تاج المصادر بیهقی). کار کردن برای تأمین وجه معاش
لغت نامه دهخدا
(تَ بَهْ گَ دَ)
دوری کردن. دوری گزیدن. دوری خواستن. اجتناب ورزیدن. اجتناب. احتراز. تحرز. تجنب. (یادداشت مؤلف). استبعاد. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(خَ خوَرْ /خُرْ دَ)
طلبیدن شوهر. جویای همسر شدن. همسر طلبیدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از دوری جستن
تصویر دوری جستن
اجتناب، دوری گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفوق جستن
تصویر تفوق جستن
برتری جستن برتری جویی تفوق یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسل جستن
تصویر توسل جستن
دست بدامان کسی شدن تشبت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اقتدا کردن، پیروی کردن، تبعیت کردن، تقلید کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
متوسل شدن، دست به دامان شدن، تشبث کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد